هیهات از خیال...

یا رب! من آنِ تو‌ام ، مرا به من باز مده...

۴۹

/ بازدید : ۱۶۰

من همانم که بی تو نخواهم رندگانی را

🍁

۲

۴۸

/ بازدید : ۱۵۵

هر چیز که در جستن آنی، آنی

۱

۴۷

/ بازدید : ۱۸۳

چون شب به راه تو ماندم...

که ماه من باشی

۴

۴۶

/ بازدید : ۱۹۲

 

افسانه ها، میدان عشاق بزرگند

ما عاشقان کوچک بیداستانیم

 

 

 

#حسین_منزوی

۳

۴۵. اسید و عسل

/ بازدید : ۱۷۸

 

همین الان که میخواستم متنی رو یادداشت کنم، اسید معده‌ام جوشید و تا حلقم اومد بالا. اسیدیته‌ی بالایی داشت‌. انتظار نداشتم اینقد حلق و معده‌ام رو بسوزونه.بعدش که رفتم آب بخورم، انگار معده‌ام طاقت نداشت. هر چی ریخته بود تو خودش رو رفت که بیاره بالا... و حلق و دهانم بیشتر و بیشتر سوخت... به دلم افتاد عسل بخورم چرا که میگه:« در عسل شفاست. ​​​​​​» کمی دست دست کردم چرا که همه خواب بودن و ترسیدم بیدار بشن. ولی بعدش گفتم که چی؟ خودم رو نابود کنم؟؟ به حرف دلم گوش کردم و عسل خوردم. مثل آب بود رو آتیش... 

 

میخوام بگم هی ما میریزیم تو دل خودمون، خودمون رو سرزنش میکنیم، هی حرف مردم رو میریزیم توش، هی سبک سنگینی قضاوتا رو جمع میکنیم تو دلمون. آخرش که چی؟؟؟ یه روز _یا مثل الان شب_ این دل طاقت نمیاره. باید بیاره بالا تا آروم شه، تا سبک شه. نمیشه جلوشو گرفت اگه همینجوری پرش کرده باشی! بعد که بیاره بالا میسوزونتت، فقط هم خودتو (بقیه کمتر) و ضررش به خودت میرسه. خدا رو شکر عسل هست. یه چند تا از این عسلا بذارین کنار برای مواقعی که اسید دلتون زد بالا و خواست شما و اطرافیانتون رو بسوزونه، بریزید روش کن حال دلتون بیاد سرجاش :)

۳
About Me
بسم الله الرحمن الرحیم

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ ...
به سوی تو گریختم ...
به سوی تو...
به سوی تو...
به سوی تو...
گریــــــــختم ...
.
#مناجات شعبانیه

کجا را دارم
جز درِ خانه ی تو؟!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان