۳۴
جناب مولانا میفرماد که:
.
.
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
جناب مولانا میفرماد که:
.
.
ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده
تا بداند که شب ما به چه سان میگذرد
غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده
به نام الله
به قول بابا طاهر:
گل سرخم چرا پژمرده حالی؟
بیا قسمت کنیم دردی که داری
که تو کوچک دلی، طاقت نداری...
از این #باباطاهر ها باشه تو زندگیتون...
به نام الله...
مفهوم انتظار را نمیدانستم.
عادت داشتم کاری را سروقت انجام دهم. عادت کرده بودم همیشه سر وقت حاضر باشم. هیچ وقت انتظار آمدن کسی را نمیکشیدم. اگر کسی دیر می آمد ناراحت میشدم و شاید عصبانی...
ولی حالا...؟ آدم هیچ وقت نمیتواند درک کند که زندگی چقد غیرقابل پیشبینی است!!
حالا من دائما در انتظارم...! با اینکه نمیدانم دیدار بعدی چه زمانیست اما من همیشه آماده ام که او را ببینم، او را درک کنم، در آغوش کشم، دستانش را بفشارم و به ندای قلبش گوش فرا دهم....
آخر من منتظرم...
شاید هم بهتر است بگویم عاشقم ... ❤
به نام الله
دیگه خدا میدونه کی میتونم بیام 
پ. ن: یه سری تغییرات به وجود اوردم و خواهم آورد... 😉