هیهات از خیال...

یا رب! من آنِ تو‌ام ، مرا به من باز مده...

12. لحظه نوشته ها

/ بازدید : ۲۶۴
"بسم الله الرحمن الرحیم"
 

 

در تکاپوی حافظه از دست رفته،رسیدم به دفتری که با چرم قهوه ای کمرنگ و تمبر سفر مهر و موم نشده انتظار دوباره دیدن منو میکشید.

 

بازش کردم.

دفترچه من مربوط به هر دوره ای از زندگیم میشد.آخرین صفحه و آخرین خاطراتی که نوشته بودم مربوط به روز کنکور بود. چه دوران سختی بود!

نوشتن آغاز شد.

الان کجا هستم و به کجا رسیده ام و به کجا چنین شتابان قصد دارم. با کلی تصویر و جمله جمله های کوتاه.

نوشتن تمام شد.

دوباره ورق میزدم تا بین ورقه های خاطرات کاغذ پاره ها خودم را بیابم و تا  هوای گرم و سرد آن روزگار از میان کلمات عبور کنند و میان دو چشمانم بنشینند.

از همه خاطره انگیزتر یادداشتهای من یا به عبارتی لحظه نویس های من بود. با ساعت و تاریخ در میان دفترچه ای گمشده که اکنون فقط چند جوانه کوچک سبز بودنشان مرا به وجد می آورد.

خاطراتم پیدا شد اما اینبار من گمشدم...

 

 


پ.ن: نمیدونم شما چقدر به تمیزی میزکارتون اهمیت میدین ولی من باید دوروبرم رو شلوغ کنم تا بتونم روی کارم تمرکز داشته باشم. تصویر گویاست.
پ.ن2: این برگچه ها رو بین دفتر پیدا کردم. و نمیدونید چقدر از خوندنشون لذت بردم. کوتاه کوتاه نوشته بودم در حد یکی دو خط، اما دقیق با ساعت و تاریخ. شاید در روز 4-5 نوشته اینچنین داشتم!

 

۲

11. اندر حکایت کشیدن آینده در گذشته!

/ بازدید : ۲۳۰

"بسم اللّه الرحمن الرحیم"

دیروز بین خاطرات گمشده بین کتابهای قدیمی یه نقاشی ازخودم پیدا کردم و راستش کلی هم لذت بردم از دیدنش. اصلا اون روزا رو به یاد نداشتم و فکر نمیکردم با نقاشی کردن آینده خودم رو ترسیم کنم. من از روی عواطف پاک کودکیم چیزی رو برای خودم خواسته بودم که الان باعث شده احساس آرامش داشته باشم.... 

۱

10. کیبرد حافظه پاک کن!

/ بازدید : ۲۰۷
"بسم الله الرحمن الرحیم"
 
از خاصیت کیبرد رایانه ام اینه که رابطه تنگاتنگی با حافظه کوتاه مدتم داره! اینطوری که من ایده متن رو مینویسم ولی موقع تایپ کردن مگه یادم میاد چی میخواستم درباره اش بنویسم؟
خلاصه اینکه خدا پدر مخترع این گوشی های هوشمند رو بیامرزه که حداقل در دسترسند تا ایده ها رو توی notepad ثبت کنم و بعدش در اسرع وقت بهشون بال و پر بدم. حالا اگه کیبرد عزیز اجازه بده!!
۰

9. دلتنگی

/ بازدید : ۳۳۲

"بسم اللّه الرحمن الرحیم"

یک پنجره تمام قدی 

با پرده کرم شیری رنگ، 

که پنجره نیمه پیدا، سرکی کشیده بود

به اتاق آبی،

به اتاق خندان ِ گریان

به دیوارهای نیمه عریانِ پوشیده از قاب عکس های نصفه و نیمه

به گلدانهای شادم

به کمد لباسی که حالا دیر به دیر از خواب بیدار میشد.

وارد که شدم، پنجره خندید،

پرده را کمی کنار زد و 

قاب عکس ها سلام کردند.

میدانستم دلتنگ اتاقمم 

اما تا ندیدمش بغض نکردم.

ادم تا چه حد دلتنگ یک اتاق میشود

که از پشت پنجره به گنجشکَکها حسد ورزد 

که همیشه در کنار این اتاق بوده اند؟

اتاق همان اتاق بود 

اما ادمش بزرگتر شده بود و دلتنگتر...

۲

7. هوا بس ناجوانمردانه...

/ بازدید : ۲۴۰

"بسم اللّه الرحمن الرحیم" 

برفی که همه جا را سفیدپوش خود میکند، 

برای ما ناز و ادا در میاورد،

سوزَش را میفرستد برایمان، 

عکسهایش را با ادم برفیهای شاد. 

تا ما اگر خودش را نداشته باشیم، 

حداقل یادی از گرما کنیم در این روز های سرد و برفی...

برفها که به ما سر نزدند، بازهم به معرفت سرمایشان... .

پ.ن: هوا بس ناجوانمردانه سرد است... آی...

          دمت گرم و سرت خوش باد

          سلامم را تو پاسخگوی، در بگشای.    مهدی اخوان ثالث     

۱
About Me
بسم الله الرحمن الرحیم

فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ ...
به سوی تو گریختم ...
به سوی تو...
به سوی تو...
به سوی تو...
گریــــــــختم ...
.
#مناجات شعبانیه

کجا را دارم
جز درِ خانه ی تو؟!
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان